جدول جو
جدول جو

معنی باد خصیه - جستجوی لغت در جدول جو

باد خصیه
(دِ خُصْ یَ / یِ)
آبدر خصیه. ادره. قیل الماء. استسقاء خصیه. آماس مائی در ضفن. (شلیمر). رجوع به بادخایگی، بادخایه، بادخوار، بادخور، غری، فتق و دبه خایگی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِ خَ)
باد خزان. باد پائیز. باد برگ ریزان. رجوع به باد خزان شود، نوعی از خیار باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به بادرنگ شود، عرق النساء که پشت و کمر بگیرد
لغت نامه دهخدا
(دِ مَ / مِ)
باد خامه و باد گرز و باد تیر وباد کمان و باد تفنگ و باد شمشیر و باد رمح و باد سم و باد رکاب و باد تازیانه و باد پشت دست و باد سیلی و باد نگاه و باد سنگ یعنی صدمه و آسیب (آنها را) باشد چه باد بمعنی آسیب و صدمه باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یَ / یِ)
چیزی در اندرون ماهی چون بادکنک ساخته و مهیاکرده برای بازی اطفال، و باده خایه را مردم گیلان خورند. بادخایه. کیسۀ هوائی. رجوع به بادخایه (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ)
آدر. (مهذب الاسماء) (نطنزی). دبه خایه. غری. بادگند. دم ّ. فتق. معروفست و آن مرضی است. (آنندراج). باد فتق است و در بعض نسخه ها باد قولنج. (شعوری ج 1 ورق 19). رجوع به باد خصیه، بادخایگی، بادخوار، بادخور، غری، فتق و دبه خایگی شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از باد خنده
تصویر باد خنده
خنده تلخ
فرهنگ لغت هوشیار